فعالیت صفحه 94 95 مطالعات پنجم

گام به گام مطالعات پنجم ابتدایی درس 18

جواب فعالیت های مطالعات پنجم دبستان

گزارشدرس 18: سفر به کربلا (2)

فعالیت صفحه 94 مطالعات پنجم

1- کاربرگه شماره 16 را انجام دهید.

جواب کاربرگ 16 مطالعات پنجم

فعالیت صفحه 95 مطالعات پنجم

2- چرا امام حسین (ع) بر علیه حکومت یزید قیام کرد؟
پاسخ چون یزید پسر معاویه که مردی فاسد و ستمگر بود بر مسلمانان حکومت می‌کرد. یزید به طور آشکار گناه می‌کرد و دستورهای اسلام را زیر پا می‌گذاشت.

3- شما از واقعه عاشورا چه پیامی دریافت کردید؟ بیان کنید.

پاسخجان فشانی و فدا کاری و گذشت در راه خدا

4- کاربرگه ‌های شماره 14 و 15 را انجام دهید.

جواب کاربرگ 14 مطالعات پنجم

جواب کاربرگ 15 مطالعات پنجم

برای دریافت جواب درس بعدی روی جواب درس 19 مطالعات پنجم کلیک نمایید. همچنین برای یافتن جواب کاربرگه های مطالعات پنجم و یا جواب هدیه پنجم میتوانید در سایت هنگام درس جست و جو نمایید.

 

  • علی رضا
  • سه شنبه ۱۴ بهمن ۹۹

جواب فعالیت های دفاعی نهم درس 9

گام به گام درس نهم دفاعی نهم

جواب فعالیت های دفاعی نهم درس 9

گام به گام درس نهم دفاعی نهم

نام درس : شناخت و مقابله با جنگ نرم | موضوع : گام به گام | پایه نهم

  • علی رضا
  • چهارشنبه ۸ بهمن ۹۹

فرق خط تقارن و قطر چیست؟

 

یکی از اشکالات بچه ها در خط تقارن و قطر است به طوری که اکثرا این دو را با هم اشتباه می گیرند . باتوجه به این که این هفته درمورد قطر در کلاس تدریس شد لازم دونستم درمورد این دو توضیحی بدم .

خط تقارن :  از وسط شکل می گذرد و شکل را به دوقسمت مساوی تقسیم می کند به طوری که اگر این دو قسمت را روی هم تا کنیم باید روی هم بیفتند یعنی برهم منطبق شوند.  برای مثال :  مربع 4 خط تقارن ، مستطیل 2 خط تقارن  و متوازی الاضلاع 0 خط تقارن دارد.

قطر :  فقط از گوشه ی شکل به گوشه ی دیگر شکل کشیده می شود و ممکن است شکل را به دوقسمت مساوی تقسیم کند و یا نکند. برای مثال : مربع 2 قطر ، مستطیل 2 قطر ، متوازی الاضلاع هم 2 قطر و مثلث 0 قطر دارد.

نکته : علت این که دایره بینهایت قطر دارد این است که به علت گرد بودن این شکل ، همه ی قسمت های آن گوشه حساب می شود.


جواب ریاضی ششم
  • علی رضا
  • جمعه ۲۶ دی ۹۹

معنی شعر صورتگر ماهر فارسی هشتم

معنی شعر صورتگر ماهر - فارسی هشتم



راستی را کس نمیداندکه در فصل بهار از کجا گردد پدیدار ،این همه نقش و نگار ؟


به راستی که کسی نمیداندکه در فصل بهار *این همه نقش و نگار از کجا به وجود امده؟


عقل ها حیران شود کز خاکِ تاریکِ نَژَند چون براید این همه گل های نغزِ کامکار؟


تمام عقل ها سرگشته و متعجب میشود که چگونه از این خاک تاریک و سرد* این همه گل های زیبا و خوش رنگ به جود امده؟


چون نپرسی کاین تماثیل از کجا آمد پدید؟ چون نجویی کاین تصاویر از کجا شد آشکار؟


چرا نمیپرسی که این همه شکل و تصویر های مختلف از کجا به وجود امده اند؟*چرا جست و جو نمیکنی که این همه تصاویر از کجا امده اند ؟


برق از شوقِ که می خندد بدین سان قاه قاه؟ ابر از هجر که می گرید بدین سان زار زار؟


رعد و برق از اشتیاق چه کسی است که اینگونه با صدای بلند میخندد ؟*ابر از دوری چه کسی است که اینگونه زار زار گریه میکند؟


کیست آن صورتگر ماهر که بی تقلید غیر این همه صورت بَرَد بر صفحهء هستی به کار ؟


آن نقاش ماهر و زبردست چه کسی است که بدون تقلید از دیگران*این همه نقش و نگار در جهان به کار برده است .


  • علی رضا
  • سه شنبه ۲۳ دی ۹۹

معنی درس 6 آداب زندگانی

·         بدان که مردم بی هنر مادام بی سود باشد: بدان که انسان بی فضل و دانش همیشه بی فایده است.


جهد کن که اگر چه اصیل و گوهری باشی ، گوهر تن نیز داری که گوهر تن از گوهر اصل بهتر بود: تلاش کن که اگر چه با اصل و نژاد باشی ، علم و هنر هم داشته باشی زیرا فضل و هنر از اصل و نژاد برتر است.


·         بزرگی خرد و دانش راست نه گوهر را: بزرگی به عقل و دانش است نه به اصل و نژاد


·         صحبت هیچ کس را به کار نیاید: برای هم صحبتی و دوستی هیچ کس سودمند نیست.


·         چنگ در وی زن و از دست مگذار که وی همه را به کار آید: به او متوسل شو ( یاری بگیر) و او را از دست مده زیرا او برای همه سودمند است. 


·         خاصه کسی را که پند نشنود که او خود اوفتد: به خصوص کسی را به کسی که پند نشنود که او خودش شکست می خورد( با سر به زمین می خورد )


·         داد ده تا داد یابی: عدل و انصاف کن تا با تو به عدل و انصاف رفتار کنند.


·         پس جواب خود بگوید بر وجهی که در متقدم طعن نکند: پس جواب خود را بگوید به گونه ای که بر فرد قبلی طعنه و سرزنش نزند.


·         در محاوراتی که به حضور او میان دو کس رود، خوض ننماید و اگر از او پوشیده دارند، استراق سمع نکند : در گفت و گوهایی که در حضور او میان دو نفر انجام شود کنجکاوی نکند و اگر از او مخفی کنند، دزدیده گوش ندهد. ( فال گوش نایستد.)

  • علی رضا
  • سه شنبه ۲۳ دی ۹۹

معنی شعر آزادگی فارسی هشتم



1)      شخص پیری که لباس پشمی خشنی پوشیده بود و با خود کوله باری از خار و خاشاک را می برد .


2)     آن پیرمرد در هر قدمی که برمی داشت خدا را شکر می کرد .


3)    ای خدایی که این آسمان را برافراشته ای و ای کسی که آرامش دهنده دلهای غمگین هستی.


4)     وقتی که تمام وجودم را نگاه می کنم می بینم که همه نوع بزرگواری در حق من کرده ای.


5)    خوش بختی و سعادت را در مقابل چشمان من قرار داده ای و بزرگی رامانند تاجی بر سر من نهادی .


6)     من در اندازه ای  نیستم که بتوانم شکرگزار نعمت های تو باشم .


7)    نوجوانی خودخواه و مغروری به پیرمرد نزدیک شد.


8)    جوان مغرور  وقتی شکر و سپاس پیرمرد را شنید ، به او گفت : ای پیرمرد نادان ساکت باش.


9)     تو خار کشی می کنی و لنگان راه می روی ! بخت و اقبال و بزرگی تو کجاست ؟


10)   تو عمرت رادرخارکشی تلف کرده ای و هنوز تفاوت خواری و سربلندی را نمی دانی ؟


11)      پیر گفت چه سربلندی ازاین بهتر که محتاج به نامردی چون تو نیستم .


12)   که ای فلانی به من صبحانه یا شام بده و یا نان و آبی بده که بخورم .


13) خدا را شکر می گویم که مرا ذلیل نکرد  و به شخصی بی ارزشی چون تو محتاج نساخت .


14)  خداوند با وجود فقر و نداری به من آزادی و آزادگی بخشید .

  • علی رضا
  • سه شنبه ۲۳ دی ۹۹

معنی راه نیک بختی فارسی هشتم

معنی درس  راه نیک بختی فارسی هشتم


معنی راه نیک بختی

 راه نیک بختی فارسی هشتم


راه نیک بختی

  • علی رضا
  • سه شنبه ۲۳ دی ۹۹

جواب خود ارزیابی فارسی نهم ارمغان ایران

1.برترین و گرامی ترین ارمغان((ایران))به دیگر سرزمین ها چست؟


اندیشه و طرز تفکر آنها،خرد و فرهنگ،تاریخ کهن .


2.دو تن از دلیران نامدار ایرانی را نام ببربد که برای سربلندی ایران کوشیده اند.


1.امیر کبیر که برای استقلال کشور تلاش فراوانی کرد.


2.شهید مهدی باکری،شهید همت،شهید بابایی که جان خود را فدا کردند تا سرزمینشان به دست نا اهلان نیفتد.


3.آرش کمانگیر که جان خود را در تیر گذاشت و تیر را پرتاب کردومرزبین ایران وتوران را معلوم کرد .


3.به نظر شما چگونه می توان از فرهنگ و ادب فارسی پاسداری کرد؟


1.با حفظ ارزش های فرهنگی و انتقال آن به نسل های آینده


2.اجرای عملی فرهنگ و ادب فارسی


3.آموزش،یاددهی و یادگیری وجلوگیری از ورود لغات بیگانه به زبان فارسی ومعادل سازی برای واژگان خارجی .    


 

  • علی رضا
  • سه شنبه ۲۳ دی ۹۹

انشا درباره راست گویی پایه هفتم

انشای هفتم // راستگویی

راستگویی یک صفت خوب و پسندیده برای هر انسانی است .

 انسان باید در زندگی خود این صفت خوب را حفظ کند و از دروغگویی که کلمه متضاد آن است دوری کند .

در دین اسلام به راستگویی خیلی زیاد تاکید شده است . خداوند انسان های راستگو و درستکار را دوست دارد.

همه فرد راستگو را دوست دارند و به او احترام می گذارند . 

پیامبر ( ص) فرموده است که همیشه راستگو باش، زیرا راستگویی انسان را به راه نیک راهنمایی می کند و راه نیک، انسان را به بهشت می رساند.

از دروغ همیشه دوری کن، زیرا دروغ، آدمی را به سوی راه بد راهنمایی می کند .هنگامی که آدمی به دروغگویی عادت کند و دروغ بگوید ، در نزد خداوند در گروه دروغ گویان قرار می گیرد .

خداوند در سوره مریم صدق و راستگویی را از ویژگی های مهم انسانها می شمارد .

فرد راستگو صفات مهمی دارد که می توان او را شناخت . مهم ترین ویژگی یکی بودن گفتار و عمل است . فرد راستگو به چیزی که می گوید عمل می کند اما شخص دروغگو فقط حرف می زند و از عمل خبری نیست .

 پس ما باید این صفت خوب را در خودمان تقویت کنیم و دوستانی را انتخاب نماییم که راستگو باشند .


  • علی رضا
  • سه شنبه ۲۳ دی ۹۹

انشا به شیوه جان بخشی پایه هشتم

انشا به شیوه جان بخشی پایه هشتم



یکی بود یکی نبود یک مدادی بودکه دانش آموزی آن را ازمغازه ای خریده بود، او  اسمش علی بود. او مدادش را زیاد نمی تراشید. و از مدادش به دقّت مراقبت می کرد . روزی علی مدادش را در زنگ تفریح روی نیمکت گذاشت و به حیاط مدرسه رفت مداد صدای نا له ای را شنید . کمی فکرکرد و دید که نالۀ نیمکت است . پرسید دوست من چرا می ناله می کنی؟

نیمکت گفت : مرا می بینی ؟ خیلی کثیف هستم . بچّه ها با خودکار و مداد رویم را خط خطی کرده اند. من دلم نمی خواهد دیگر این جا بمانم . مداد گفت : ولی مرا  پسری از مغازه ای خریده است  و خیلی از من مراقبت می کند او مرا زیاد نمی تراشد. من هم از او خیلی خیلی راضی هستم . امّا دوست عزیز ، من می خواهم کمکت کنم . نیمکت گفت : چه کاری می خواهی انجام بدهی ؟ مداد گفت : من با پاک کن دوست هستم . من به کمک او می توانم روی تورا تمیز کنم . نیمکت خیلی خوشحال شد و گفت مداد جان ! از تو ممنونم که این همه مهربان و با محبّت هستی . مداد و نیمکت با هم دوست شدند ونشستند باهم درددل کردند . مداد گفت : تو از کجا آمده ای ؟ نیمکت گفت : من در یک باغی که آب و هوای تمیزی داشت زندگی می کردم . از آنجا خیلی خوشم می آمد .امّا تنها بودم تنهای تنها . دلم می خواست از آنجا بروم . روزی یک مردی آمد . و مرا برید . خیلی ناراحت بودم . فکر می کردم دیگر عمرم تمام شده است و او مرا خواهد سوزاند . ولی او مرا به یک کارگاهی برد ومرا به یک نیمکت تبدیل کردند .و در آنجا من دوباره متولّد شدم . بعد از آن مرا به این مدرسه آوردند . خیلی  خوشحال شدم . دیگر احساس تنهایی نمی کردم و از دیدن خود در کنار بچّه ها خوشحال بودم . ولی فکرم درست نبود . بچه ها خیلی اذیّتم می کنند . رویم را خط خطی می کنند . مداد از شنیدن این حرف ها ناراحت شد . زنگ مدرسه به صدا در آمد و بچّه ها با هیاهو وارد کلاس شدند . و مداد و نیمکت سا کت ساکت شدند و به فکر فرو رفتند.


  • علی رضا
  • سه شنبه ۲۳ دی ۹۹